نام رمان : سراب

نویسنده : Y*A*S کاربر انجمن نودهشتیا

حجم کتاب : ۳٫۸ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۳ (ePub) – اندروید ۰٫۸ (APK)

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

تعداد صفحات : ۳۳۱

خلاصه داستان :

داستان فراز و نشیب زندگی دختری تنها به نام یگانه بعد از جدا شدن از نامزدش می باشد . به مرور در طول داستان علت این جدایی ناعادلانه و سختیهای متعاقب آن از زبان یگانه روایت میشود …


قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

پسورد : www.98ia.com

منبع : wWw.98iA.Com

با تشکر از Y*A*S عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

قسمتی از متن رمان :

امروز دوباره بیکار شدم ..
این روزها کار پیدا کردن برای یک زن بیوه همراه با یه بچه چهار ساله سخت است و من با هزار بدبختی توانسته بودم پرستاری یه پیرزن نودساله را به عهده بگیرم، با وجود اینکه حقوقش ناچیز بود ولی من به همان هم راضی بودم و بعد از مدتها حس می کردم به آرامش نسبی رسیده ام و سعی می کردم کمتربه مشکلاتم فکر کنم اما افسوس که عمر راحتی من خیلی کوتاه بود… خیلی ، فقط تا زمان حیات پیرزن .
از پشت شیشه مه گرفتن اتوبوس به بیرون نگاه می کنم . زمستان در راهست و من چه خوش خیال بودم که می خواستم با حقوق این ماهم برای امید کاپشن بخرم ..چشم از خیابان می گیرم و به صورت معصوم امید که در بغلم به خواب رفته ، نگاه می کنم ….ای کاش زودتر فهمیده بودم باردارم، تا لااقل مانع بدبختی او می شدم … گناه پسرک من چیست که تنها همبازیش عروسک پارچه ای دست دوز مادرش باشد.
خیره می شوم به روزنامه ی دستم ، اگر تا چند روز دیگر کارِ جدیدی پیدا نکنم باید خانه را هم خالی کنم …البته اگه بتوان اسمش را خانه گذاشت ، یک اتاق ٩ متری با یه پنجره کوچک ، بدون وسیله گرمایشی . یک گوشه اش سینک ظرف شویی نصب شده است و من کنار آن یک گاز کوچک گذاشته ام و کف آن یک موکت کوچک پهن کرده ام تا شبها روی آن بخوابیم …. چه خانه شاهانه ای دارم و غصه از دست دادنش را می خورم، مگه سردتر ، تاریکتر و کوچکتر از اینجا هم پیدا می شود؟!
هراسان با دست آزادم چندین بار بر لبهایم میزنم و در دلم به غلط کردن می افتم ، ناشکری نمی کنم من به همان اتاق سرد هم راضیم. می دانم که با پول کم و بدون پیش پرداخت نمی توانم جایی را اجاره کنم …می ترسم با پسر کوچکم آواره خیابانها شوم.