نام رمان : کژال خان
نویسنده : H.Shadow کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۲٫۶ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
خلاصه داستان :
کژال دختری خان زاده و اصیل که در یک لج و لجبازی ، خان یکی از روستاها رو به قتل میرسونه و …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از H.Shadow عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
سردی اهنش سنگینی می کرد ، نگاهی به دستم انداختم و به نگاهی به اطرافم انقدر شک زده بودم که نمیدونستم چرا اینجام ولی بودم ، به اطراف نگاه کردم و میله ها و ادمای پشتش که با پوزخند بهم خیره شده بودن.
-هوی زنیکه تازه واردی؟بهت نمیاد اهل اینورا باشی.
صدای قهقه بقیه زنا و صدای سخت نگهبان.
-اروم باشین .
چه قدرم که حساب بردن.
-بابا به سر وضعش نمیاد اینکاره باشه ، پوستش افتاب مهتاب ندیده هست.
-حتما یکی یه دونه باباش بوده.
صدای خنده ی زنای زندانی خنجری بود به قلبم ، زن نگهبان در سلولی رو باز کرد و هولم داد داخل.
-اینجا باید باشی .
و بعد رو به زنی کرد و گفت:
اکرم یه تخت بهش بده ، هواشم داشته باش سفارشیه.
دست بند رو باز کرد و دستم از اون سردی انزجار کننده ازاد شد.
سفارشی کی؟من بدبخت سفارشی کی هستم؟بابام؟برادرم؟یا….؟پو زخند از رو لبم کنار نمی رفت ولی یه حسی بهم میگفت کژال اینجا جای پوزخند زدن نیست ، جمع کم نیشتو.با سختی نیشم بسته شد ، پنج تا زن با نگاهاشون داشتن میخوردنم،باید سلام می کردم؟اولین بار هست تو همچین محیطی قرار گرفتم.
-سلام.
ابرو یکیشون پرید بالا ، ظاهرش رو برانداز کردم ، قد بلندی و هیکل پری داشت ، به استینای بالا رفتش خیره شدم ، خالکوبی مار روی دستش توی ذوقم میزد.